Unblocking the Writer's Block
اول از همه بریم ببینیم رایترز بلاک اصلا یعنی چی؟!
بخوام ساده بگمش، مثل این میمونه که یه مه غلیظ ذهنت رو در بر گرفته باشه و نذاره بقیه داستانت رو پیش ببری. گاهی حتی اینطوره که میدونی میخوای داستان چطور پیش بره، اما نمیتونی همون چیزی که تو ذهنته رو بنویسی :)
خدا سر گرگ بیابون نیاره، خیلی حس بدیه!
من خودم میخوام دیوونه شم وقتی اینطور میشه :)
و مدت زمانش متفاوته.. ممکنه در حد چند دقیقه و چند ساعت باشه، یا حتی چند روز هم طول بکشه.
دلایل مختلفی میتونه برای این حس وجود داشته باشه ولی چیزهایی زیاد دیدم و خوندم بهش اشاره شده، این موارده:
اعتماد به نفس پایین
کمال گرایی
انگیزه نداشتن برای نوشتن
و...
حالا وقتی دچار رایترز بلاک میشیم، چیکار بکنیم؟
راستش راه های زیادی هست و مثل خیلی چیزهای دیگه، ممکنه برای هر کسی کارساز باشن یا نباشن
من چند تا راهکار که زیاد دیدم یا برای خودم جواب داده رو پیشنهاد میکنم که امیدوارم به دردتون بخوره و مشکلتون با نوشتن رو حل کنه :)
1. یکم بیخیال شو
شاید این جمله براتون آشنا باشه:
"بعضی از مردم در 20 سالگی میمیرن و در 80 سالگی دفن میشن."
به شخصه برای من اینطوره که نوشتن، منو از اون مرگ در 20 سالگی نجات میده :)
یعنی وقتی میگم نوشتن برام مثل نفس کشیدنه، دروغ نمیگم!
اما زمان هایی که دچار رایترز بلاک میشم، اولین کاری که میکنم، اینه که برای یه مدت (مثلا در حد چند ساعت یا یه روز) نوشتن رو کلا میذارم کنار.
معمولا تو این دوره برای خود من چنین حالتی پیش میاد که انگار ایده هایی که داشتم، مثل زنجیر مغزم رو قفل کردن و نمیتونم کلیدش رو پیدا کنم.
اما وقتی یکم به خودم استراحت میدم، اون قفل هایی که چندان برای داستانم مناسب نبودن، خود به خود باز میشن و از مغزم دور میشن و وقتی دوباره برمیگردم سراغ نوشتن، فقط همون کلیده که برام باقی مونده :)
در کل، وقتی یه چیزی زیادی مغزتون رو درگیر کنه، میتونه باعث قفل شدنش بشه. پس اگه یکم ازش دور بشین، میتونه بهتون کمک کنه!
2. اگه نمیتونی چیزی که باید رو بنویسی،
چیزی که نباید رو بنویس!
داستانت رو بذار کنار، یه برگه بردار و هر چیزی تو سرته رو بیار روش! مهم نیست موضوعش چیه، مهم نیست چیزهایی که داری مینویسی به هم ربط دارن یا نه. حتی مهم نیست اگه معنی ای داشته باشه یا نه!
تنها چیزی که مهمه، خود نوشتنه.
اینکار ذهنت رو از چارچوب داستانی که روش کار میکنی آزاد میکنه و بهش یه جور حس رهایی میده و گفته میشه که این یه حرکت بزرگ برای اینه که از پس رایترز بلاک بر بیاین :)
3. نقطه شروع گاهی بهترین نقطه برای شروع کردن نیست!
شاید شما هم مثل من معتقد باشین که سخت ترین قسمت هر کار، شروع کردنشه!
در این صورت شاید این مورد، همونقدر که به من کمک کرده، به شما هم کنه.
اگه مشکلتون توی قسمت مقدمه یا پارت های اولیه و شروع داستانه، بیخیالش شین :)
یه صفحه سفید جاش بذارین و برین از وسط شروع کنین نوشتن؛ از یه قسمت داستان که براتون جذابتره و میتونین روش کار کنین! برای من گاهی پیش اومده که برای نوشتن شروع کارم رایترز بلاک بودم ولی رفتم سراغ پارت آخر و تند تند نوشتم :)
بعدش وقتی از اون وضعیت درومدین میتونین برگردین سراغ اون قسمتی که رهاش کرده بودین و احتمالا، این بار نتیجه خیلی بهتر از قبل خواهد بود!
4. خودت رو گول بزن!
بخوام با یه تجربی شخصی این رو بگم...
واقعیت اینه که من معمولا نمیدونم قراره چه اتفاقی توی داستانم بیفته :)
من یه ایده اولیه دارم، همون رو مینویسم و بعد داستان خودش پیش میره و شخصیت ها خودشون تصمیم میگیرن چیکار کنن.
اما برای یکی از کارهام، از اول تا آخرش رو میدونم میخوام چه اتفاقی بیفته و هر بار که بهش فکر میکنم و میخوام بنویسمش، یه حسی میاد سراغم که انگار قراره یه کوه خیلی بلند با شیب تیز رو فتح کنم. چون توی ذهنم، دارم به کل اون داستانی که برای نوشتن پیش رو دارم فکر میکنم.
حالا اگه شما هم همچین اتفاقی براتون میفته و اون کوه ترسناکی که انگار میخواد رو سرتون آوار شه رو جلوی روتون میبینین :)
پیشنهادم اینه که خودتون رو گول بزنین! چطوری؟
"فقط لپتاپ/کامپیوتر/گوشی رو روشن میکنم." یا "فقط دفتر و مدادم رو آماده میکنم."
"فقط برنامه Word رو باز میکنم."
"فقط یه جمله مینویسم."
"این پاراگراف رو تموم میکنم بقیه ش بعدا."
اینطوری توی ذهنتون، اون کوهه خرد میشه و تبدیل میشه به چند تا صخره کوچکتر.
و بالا رفتن از چند تا سنگ، آسونتر از بالا رفتن از یه کوهه :)
5. قانون 25 دقیقه!
بعضی روانشناس ها معتقدن که خلاقیت و تمرکز انسان در مدت زمان های 25 دقیقه ای بهتره!
یعنی چی، یعنی شما میای 25 دقیقه میشینی پای کار و هر چی شد، شد! بعدش یه استراحت خوب به خودت میدی و بعد میری سراغ 25 دقیقه بعدی.
تجربه م اینطور میگه که تو 25 دقیقه اول احتمالا یه جمله رو به سختی بنویسی، شاید حتی صد بار پاک کنی و دوباره از اول بنویسی همون جمله رو.
اما 25 دقیقه بعدی، یه پاراگراف رو تموم کردی و شاید بیشتر از اون :)
خلاصه که اگه به جای 6 ساعت نوشتن، بیاین 12 تا ست 25 دقیقه ای بنویسین، احتمالا نتیجه کار بیشتر مورد پسندتون خواهد بود و انرژی اتلافی و خستگیتون هم کمتر میشه لاولیا :) 3>
6. کلاس انشا مدرسه رو زنده کن!
یادتونه تو مدرسه، زنگ انشا، یه موضوع میذاشتن جلومون میگفتن تو 20 دقیقه باهاش یه انشا بنویس؟ :)
همون موقعیت رو برای خودتون بازسازی کنین. داستان مدنظرتون رو یکم بیخیال شین و به جاش، یه موضوع دیگه انتخاب کنین. من خودم معمولا وقتی بین کارهای طولانیم خسته میشم، میام وسطش وانشات و مولتی شات میدم و بعدش، میبینم که دوباره حس و حال اینکه روی فیکشنم کار کنم، برگشته!
7. شایعه "بهترین ورژن" رو باور نکن!
این مخصوص همه کساییه که بخاطر کمال گرا بودن دچار رایترز بلاک میشن :)
گایز، بیاین با این واقعیت یه بار برای همیشه کنار بیایم. ما نمیتونیم در اولین تلاش، بهترین نسخه رو تحویل بدیم. در حقیقت ما با هزارمین تلاش هم نمیتونیم این کار رو بکنیم، چون چیزی به اسم "بهترین ورژن" وجود نداره! این یه نسبیته، همیشه یه ورژن بهتر هست و هیچ سقفی برای این موضوع وجود نداره.
و من و شما باید از این موضوع خوشحال باشیم :) چون این یعنی همیشه یه آسمون بالاتر از اینی که الان توش پرواز میکنیم هست!
پس لطفا از خودتون انتظار نداشته باشین که اولین جمله ای که نوشتین، خفن ترین چیزی باشه که ازتون بر میومده. باید به ذهنتون فرصت بدین.
کاری که برای این مورد میخوام بهتون پیشنهاد بدم اینه که داستانتون رو با یه قلم ناقص بنویسین. با غلط های املایی و نگارشی و تایپی. نیازی به نوشتن جملات خیلی توپ و خفن نیست. ساده شروعش کن و به جاش، وقتی حس کردی به اندازه کافی جلو رفتی، برگرد و دوباره این قسمت ها رو بخون و درستشون کن.
نتیجه این کار اینه که به خاطر چک کردن دوباره و دوباره، یه نتیجه کم نقص تر (نه بی نقص :)) تحویل میگیری!!
8. بخون!
یکی از بهترین راه ها برای برگشتن به نوشتن، خوندنه.
مهم نیست اونی که میخونین چیه، یه بخش از رمان و فیکشن موردعلاقتون؟
یه مقاله تحقیقاتی؟
یه شعر ساده یا حتی یه داستان کوتاه چند خطی؟
خوندن قبل از شروع نوشتن، باعث میشه که ذهن شما در حالتی مثل آماده باش قرار بگیره و کنار هم چیدن کلمات براش ساده تر میشه.
خب، این هشت تا راه، چیزهایی که بود خودم قبلا امتحان کرده بودم و یکی کمتر و یکی بیشتر به دردم خورده بودن و یا اینکه شنیده بودم برای بعضی ها جواب داده :)
امیدوارم که بتونن به شما هم کمک کنن تا به حس خوب نوشتن برگردین!
و اگه راه دیگه ای رو میشناسین که بهتون کمک کرده و اینجا ذکر نشده، خوشحال میشم توی کامنتا بگین تا بتونم اضافه ش کنم؛ شاید برای بقیه هم جواب بده! :)
پرپل یو و *بغل روحی* لاولیا 3>