Querencia For All

چطوری عاشقانه ننویسیم!

 

خیلی دوست داشتم راهنماییتون کنم که چطور یه عاشقانه خوب بنویسین.. اما متاسفانه نمیتونم. چون خودم هنوز موفق نشدم. و اگه خودم نتونستم کار درست رو انجام بدم، چطوری شما رو به سمتش راهنمایی کنم؟

 

اما اگه قرار باشه به خاطر یه کار بهم مدال طلا بدن، اون  اشتباه کردنه؛ که یعنی من خیلی خوب میدونم چیکار  نباید کرد! پس اگه دارین روی یه داستان عاشقانه کار میکنین و میخواین بدونین از چه کلیشه هایی باید دوری کنین، روی "ادامه پست 3>" کلید کنین :)

 

 

اوکی گایز، قبل از هر چیزی بذارین از این جا شروع کنم که وقتی نوجوون بودم، رمان های آنلاین زیادی خوندم. و با اینکه از خوندنشون لذت بردم، اما خیلی زود به این نتیجه رسیدم که من درواقع "هزارتا داستان" نخوندم.. فقط "هزاران ورژن از یه داستان" خوندم!

 

چون همه شبیه هم بودن؛ همون آشنایی های تکراری توی مکان متفاوت، دیالوگ های تکراری توی زمان متفاوت، و کارکترهای تکراری با اسم های متفاوت! همیشه همون ماجراها تکرار میشد اما فکر کنم دیگه وقتشه که بریم سراغ چیزهای جدیدتر و از اون کلیشه ها دست برداریم.

و به همین خاطر هم این لیست رو درست کردم! چیزهایی که خوندنشون توی عاشقانه ها، دیگه هیچ کس رو سوپرایز نمیکنه.. پس هر چی بیشتر موقع نوشتن ازشون دوری کنین، کارتون جدیدتر و هیجان انگیزتره :)

 

 

1. عشق در نگاه اول که بلافاصله به سرانجام میرسه!

 

اوکی، من هیچ نظری راجع به اینکه عشق در نگاه اول وجود داره یا نه، ندارم و نمیخوام درموردش بحث کنم. اما یه چیز رو خوب میدونم؛ نصف جذابیت عاشقانه مال ماجرای عاشق شدن کارکترهاست. اگه قرار باشه اون جذابیت توی چند خط اول داستان شروع و تموم شه.. پس بقیه ش چی میشه؟ اگه زوج ما توی همون صفحه اول اونقدر عاشق و دلباخته هم بشن که هیچ کس و هیچ چیز نتونه از هم جدا و ذره ای از عشقشون کم کنه، پس  موضوع و سناریوی داستان چی میشه؟

 

بذارین عشق سخت به دست بیاد. بذارین کارکترها برای داشتن هم تلاش کنن، هر کس به روش خودش. هر کس به اندازه خودش سختی بکشه و یادتون باشه، هیچ عشقی بی مشکل به دست نمیاد و وقتی به دست اومد، بدون مشکل پیش نمیره.

 

عاشق شدن سخته؛ دیگه عاشق نبودن هم سخته! واقعیت اینه که توی زندگی، هیچ چیز آسون نیست. اما یه خوبی در این مورد وجود داره؛ همه ما یه حق انتخاب داریم که در چه راهی سختی بکشیم.

 

پس به جای نوشتن یه عشق رومئو و جولیت که کمتر از 24 ساعت بعد از آشناییشون ازدواج میکنن و دو روز بعد برای هم میمیرن، یه عشق طولانی تر بنویس؛ با چالش های سخت تر برای به هم رسیدن.. با ماجرایی که کارکترها رو به هم میرسونه تا بتونن اون حس گرم رو توی سینه شون احساس کنن و پروانه های توی شکمشون برای رقصیدن با هم دیگه به پرواز در بیان.

 

عشقی بنویس که پایانش، چه خوشحال کننده و چه غم انگیز، ارزش سختی کشیدن رو داشته باشه! :)

 

اوه، و لطفا موقع انتخاب کارکترهات دقت کن! توی چند سال گذشته، به شکل عجیبی همه زوج ها یه شکل شدن! منظورم اینه که یادم نمیاد آخرین بار کی یه عاشقانه خوندم که زوج افتخاریش کسایی بوده باشن به جز...

 

 

2. قدرتمند عوضی و فرشته مهربون!

 

ممکنه بدونین دارم راجع به کیا حرف میزنم!

 

کسی که از یه خونواده مرفه با طبقه اجتماعی خیلی بالا میاد -و در 90% مواقع دیده شده که شخصیت مذکر داستانه. و حالا به هر دلیلی، مثل خونواده نامناسب یا صرفا بیشعور بودن ذاتی، یه آدم فوق العاده عوضیه. به خاطر قدرتی که از نظر اجتماعی داره و تعداد صفرهای موجودی حسابش، به هر کسی که دلش میخواد زور میگه و کسی هم نمیتونه حریفش شه.

 

و با شروع داستان، به طور اتفاقی برمیخوره به.. اگه گفتین کی؟ آفرین! یه آدم معمولی تر، معمولا با طبقه اجتماعی متوسط یا پایین، با درآمد نه چندان زیاد. یه فرد فوق العاده خوش قلب که با همه مهربونه و سخت کار میکنه -و تو خیلی از عاشقانه ای که من خوندم- کم هم ازش سو استفاده نشده.. اما همچنان به فرشته بودنش ادامه میده.

 

حالا اینجا ممکنه یکم توی داستان ها متفاوت پیش بره..  تاکید میکنم؛ فقط  یکم متفاوت!

 

مثلا توی بعضی داستان ها، قدرمند عوضی در نگاه اول، یک دل نه صد دل عاشق فرشته میشه و برای به دست آوردن دلش هر کاری میکنه و در پایان، به خاطر اون عوضی بودن رو کنار میذاره.

 

یا توی بعضی داستان های دیگه، قدرتمند عوضی برای اینکه قدرتمندتر بودنش رو ثابت کنه، میخواد به فرشته هم مثل بقیه زور بگه. اما فرشته زیر بار نمیره و باهاش مقابله میکنه. این کش مکش بارها تکرار میشه و برای مدتی ادامه پیدا میکنه و تو این مدت، بچه پولدار ما هرکاری از دستش بر بیاد -که معمولا هیچ محدودیتی در این مورد نداره؛ چون اون یه بچه مایه دار همه چی تمومه :)- انجام میده تا خودش برنده بازی باشه.

مثلا ممکنه شرکتی که فرشته توش کار میکنه رو بخره تا خودش بشه رئیس و همه کاره ش. یا خونه ش رو بخره، یا به هر روشی کاری کنه که یه مشکل بزرگ توی زندگیش به وجود بیاد که فقط خود عوضی جان میتونه رفعش کنه ولی تا زمانی که فرشته بهش التماس نکنه، همچین کاری نمیکنه.

و وقتی التماسی که دنبالش بود رو به دست میاره، میفهمه که یک دل نه صد دل عاشق فرشته ست و زندگی رو براش بهشت میکنه و به خاطر اون، عوضی بودن رو کنار میذاره :)

 

اگه بگم از خوندن این مارجراها هیجان زده نمیشم، دروغ گفتم؛ اما اگه بگم هیچ وقت از خوندنشون به خمیازه کشیدن نمیفتم هم دروغ گفتم!

مثلا اگه نظر شخصیم رو بخواین.. این چند وقت بدجوری دلم لک زده برای یه عاشقانه درمورد دو تا کلاه بردار که خیلی موزیانه و تمیز سر هم دیگه کلاه میذارن. بدون فاصله زیاد اجتماعی، بدون اینکه صرفا با زورگویی به هم دیگه داستان رو جلو ببرن. و ترجیحا، بدون اینکه به خاطر همدیگه دست از بد بودن بکشن؛ وقتی میتونن با همدیگه بد باشن :)

 

حالا از اینها که بگذریم، میدونین دیگه چی داره توی عاشقانه ها خسته کننده و قابل پیش بینی میشه؟..

 

3. هندسه!

 

بچه های گل رشته ریاضی! باور کنین قصد توهین به شما و درس های قشنگتون رو ندارم. صرفا دارم راجع به مثلث و مربع و n ضلعی های عشقی حرف میزنم. و بذارین همینجا اعلام کنم که منظورم با داستان های ژانر "هارِم" نیست. صادقانه، من عاشق هارم خوندن و دیدنم :)

 

چیزی که دارم درموردش حرف میزنم، اون شخصیت سومیه که همه تلاشش رو برای جدا کردن زوج اصلی داستان میکنه. همونی که معمولا یه خودخواه از خودراضیه و در بعضی موارد یه بیـ*ـتچ تمام عیاره؛ حتی اگه کسی که تو راس دیگه مثلثه، این رو قبول نداشته باشه.

 

بعضی وقتا این به داستان کمک میکنه؟ اوه، صد البته، به شدت این رو قبول دارم!

خواننده رو توی دو راهی دو تا عشق ناب و متفاوت از هم و بشدت خواستنی میذاره؟ بدون شک!

این که فردی که در راس بالایی مثلث قرار داره چطوری و به چه دلیل، عشق کدوم یکی از دو نفر دیگه مثلث رو انتخاب میکنه هیجان انگیزه؟ قطعا نمیتونم انکار کنم!

 

اما، مشکل اینجاست که اگه نویسنده نتونه به خوبی اون مثلث -یا مربع یا هر شکل دیگه ای که دوست داره- رو از آب در بیاره، هندسه قراره بیشتر از اون که به نفع داستان باشه، به ضررش تموم شه.

 

پس ترجیحا از ریاضیات دور بمونین. مگر اینکه هندسه رو بیست گرفته باشین و واقعا بدونین دارین چیکار میکنین!

 

و اگه میخواین به پیشنهاد یکم قبلم در مورد سختی عشق رو قبول کنین، بذارین بهتون هشدار بدم؛ یه چیزی هست که باید شدیدا مراقبش باشین:

 

4. سوءتفاهم بزرگ و وحشتناک!

 

فکر نمیکنم آدم های زیادی باشن که تا حالا دچار سوءتفاهم تو هیچ زمینه ای نشده باشن. به هر حال، از اونجایی که طرز تفکر آدم ها با هم متفاوته و از یه چیز واحد، برداشت های متفاوتی میکنن، سوءتفاهم یه چیز عادیه.

 

هر چیزی که باعث ایجاد شک بین طرفین عشق میشه، به اعتمادی که نسبت به هم و خودشون و رابطه شون دارن ضربه وارد میکنه و میتونه اون رو بشکونه. و اگه بدونین کینتسوگی چیه، این رو هم میدونین که وقتی چیزی شکسته میشه، با صرف زمان و انرژی و عشق کافی، میتونه دوباره سر هم شه و هرچند که رد شکستگی روش باقی میمونه، اما میتونه زیباتر از قبل بشه!

 

درنتیجه چیزی که باید مراقبش باشین، این نیست که  سوءتفاهمی پیش نیاد! بلکه باید مراقب باشین که  چطور سوءتفاهمی پیش میاد!

 

به شخصه، از خوندن این خسته شدم که وسط داستان، درست جایی که عشق داره به سرانجام میرسه و منتظرم تا آتیش بازی پایان عشق رو توی دلم روشن کنم، یهو دختره عشقش رو کنار یه نفر دیگه ببینه -حالا توی هر حالتی- و این سوءتفاهم براش پیش بیاد که داره بهش خیانت میشه. درحالی که پسر بیچاره کاملا بی تقصیر بوده -مثل همون قدرتمند عوضی ای که به خاطر فرشته آدم خوب و دوست داشتنی ای میشه و 180 درجه تغییر میکنه- ولی حالا دیگه بهش برچسب خیانتکار زده میشه و باید دوباره از اول روی تردمیل عشق بدوه.

 

~*~*~*~*~

 

خب.. این یه لیست کوتاه از چیزهایی بود که دیگه برای خواننده های رمان های عاشقانه قابل پیش بینی شده. برای حرف پایانی، میخوام به این نکته اشاره کنم که هر چند این موارد چند وقتی هست که به لیست کلیشه های عشقی اضافه شده، اما هنوز هم وجودشون توی داستان میتونه به زیباییش کمک کنه؛ اما این به شرطیه که نویسنده همه شون رو با هم به کار نبره و توی زمان مناسب اونها رو به کار ببره و تا جای ممکن، این موارد رو موضوع اصلی داستانش قرار نده؛ و اگه میخواد ازشون استفاده کنه، بذاره در کنار یه موضوع بزرگتر دیگه، کمی به پیچش داستان اضافه کنن و بهش هیجان بدن.

 

در پایان، امیدوارم این پست بهتون کمک کرده باشه :)

از اونجایی که دوست دارم این پست رو مثل بقیه با اطلاعات جدید آپدیت کنم، خیلی خوشحال میشم کامنت هاتون درمورد کلیشه هایی که خودتون ازشون خسته شدین رو بخونم 3>

 

توی نوشتن عاشقانه هاتون موفق باشین، بیبیا!

Q. Moon
Q. Moon
Thursday, 15 June 2023، 10:09 AM
۰
Find My Comment
۰ عدد دیدگاه تا به حال به ثبت رسیده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Made By Farhan TempNO.6